مهدویت از دیدگاه نهج البلاغه
مهدویت از دیدگاه نهج البلاغه
منبع:مهدويت از ديدگاه نهجالبلاغه
پيشگفتار
امام شناسي و التزام به پيروي از مقام امامت، و ضرورت وجود يك رهبر اسلامي در هر زمان كه داراي همة شرايط رهبري باشد؛ تنها ويژه شيعه و يك گروه خاص نبوده، بلكه واقعيتي است كه ريشة عميق اسلامي دارد و مسلمانان با انواع فرقهها و مذاهب عقيدتي و فقهي، همه به آن معتقد بوده و هستند.اعتقاد به وجود امام در هر عصري، يك واجب الهي است كه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مسئوليت آن را بر دوش همگان نهاده است. آن حضرت انحرافگرايان از اعتقاد به امامت را- كه از شناخت امام راستين عصر خود سرباز ميزنند- جاهليتگرا دانسته، ميفرمايد:من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛ كسي كه بميرد و امام زمان خويش را نشناخته باشد مرگ او مانند مرگ افراد دوران جاهليت است، كه در حال شرك و بتپرستي از دنيا رفتهاند.اين حديث را محدّثان عاليمقام شيعه و دانشمندان اهل تسنن از پيامبرصلياللهعليه و آله نقل كردهاند و از احاديث متواتر است. ما بخشي از مدارك حديث را با توضيح مختصري به نظر خوانندگان ميرسانيم.
اين حديث با ديگر احاديث مشابه آن؛ نشانگر صدور يك فرمان قطعي اسلامي از ناحيه پيامبر است و با صراحت و تأكيد، توجه عموم را به دو امر مهم جلب مينمايد.
1- پيامبر اسلامصلي الله عليه و آله با اضافه كردن كلمة امام به كلمة زمان؛ ضرورت وجود امام را در هر عصر و زماني اعلام فرموده و چنين كلامي جز بر امامان معصوم شيعه كه آخرين آنها حضرت حجةبنالحسن العسگريعليهالسلام است منطبق نميگردد.
2- از اينكه پيامبر گراميصلي الله عليه و آله با اضافه كردن كلمة ميتة به كلمه جاهلية، مرگ بدون شناخت امام را مرگ جاهلي توصيف نموده؛ معلوم ميشود كه اين امام يك شخص عادي نبوده، بلكه مانند پيامبر از عاليترين درجة علمي و عملي برخوردار، و رابط ميان خلق و خالق است كه نشناختن او همچون نشناختن پيامبر، موجب گمراهي خواهد شد.
كساني كه اين نظريه را نپذيرند، برايشان بيش از دو راه وجود ندارد:
يا بايد اصل حديث را انكار نمايند؛ در صورتي كه اين حديث –به شرحي كه بعد از اين بيان ميگردد- ترديدناپذير است.
يا آنكه بگويند مقصود هر امام و زمامداري است كه – هرچند با قهر و زور، كودتا و خونريزي و يا با پشت كردن به قرآن و معيارهاي اسلامي و انساني- روي كار آمده باشد. بنابراين افرادي مانند معاويه، يزيد، مروان، عبدالملك، منصور دوانيقي، هارون، مأمون و متوكّل امام عصر خود بودهاند، و پيامبرصليالله عليه و آله، نشناختن آنها را جاهليتگرايي همسان با مردم جاهليّت اعلام كرده است. اكنون نيز شناخت زمامداران كشورهاي اسلامي را براي شناخت اسلام و پيروي از احكام آن، بايد جزو وظايف اسلامي دانست و مرگ بدون شناخت آنان را مرگ جاهلي ناميد! اين پنداري است غلط، باطل و مغاير با روح اسلام كه هيچ انسان عاقل و آگاهي آن را نميپذيرد.
اكنون به جهت آشنايي خواننده گرامي با مدارك حديث، تعدادي از اسناد آن را از كتابهاي اهل تسنّن ذكر مينمائيم.
1- احمد بن حنبل (وفات 241 ق.) در كتاب مسند، ج2، ص 83 و ج3، ص 446 و ج4، ص96.
2- ابوعثمان جاحظ (وفات 255ق.) به نقل ابوجعفر اسكافي در نقض كتاب العثمانيه، ص 29.
3- بخاري (وفات 256 ق.) در كتاب صحيح، ج5، ص 13، باب فتن.
4- ابو داود طيالسي (259 ق.) در مسند، ص 259، چ حيدرآباد هند.
5- مسلم (261 ق.) در صحيح، ج6، ص 21 و 22، شماره1849.
6- احمد بن عمر بزاز (292 ق.) در زوائد، ج1، ص 144 و ج2، ص 143، به نقل از مجمع الزوائد.
7- دولابي (320 ق.) در الكني و الاسماء، ج2، ص3.
8- حاكم نيشابوري (405 ق.) در مستدرك، ج2، ص7، 117.
9- ابوالقاسم طبراني (360 ق.) در معجم كبير، ج10، ص 350، شماره 10687 چاپ بغداد، و ج 10، ص 10687، چاپ بيروت. از معجم اوسط به نقل مجمع الزوائد ج 5، ص 224.
10- حافظ ابونعيم اصفهاني (430 ق.) در حليلة الاولياء، ج3، ص 224.
11- بيهقي (458 ق.) در سنن، ج8، ص 156، و 157. نقل از بخاري و مسلم.
12- شمسالدين سرخسي (490 ق.) در مبسوط، ج1، ص 113.
13- ابن اثير جزري (606 ق.) در جامع الاصول، ج4، ص 70.
14- ابن ابي الحديد معتزلي (656 ق.) در شرح نهجالبلاغه، ج9، ص 155.
15- نووي (676 ق.) در شرح صحيح مسلم، ج 12، ص 240 از رياض الصالحين، ص 164، چ مصر.
16- ذهبي (748 ق.) ذيل مستدرك حاكم، ج 1، ص 77 ، 117.
17- ابن كثير دمشقي (774 ق.) در تفسير، ج 1، ص 517.
18- تفتازاني (792 ق.) شرح المقاصد، ج 2، ص 275 از شرح عقايد نسفي، چاپ 1302 ق. در چاپ 1313ق.
19- نورالدين هيثمي (807 ق.) مجمع الزوائد، ج 5، ص 218، 219، 223، 225 و 312.
20- ابن دبيع شيباني (944 ق.) تيسير الوصول ، ج 2، ص 39.
21- متقي هندي (975 ق.) كنز العمال، ج3، ص 200، چاپ حيدرآباد هند و ج 6، ص 65، شماره 14863، چاپ حلب.
22- ملاعلي قاري (1014 ق.) در خاتمه الجواهر المضيئة، ج2، ص509، و ص 457 به نقل از مسلم.
23- شاه وليالله دهلوي (1176 ق.) ازالة الخفاء، ج1، ص3.
24- قندوزي حنفي (1294 ق.) ينابيع المودة، ص 117، چاپ اسلامبول.
25- قاضي بهلول زنگنه زوري (1300 ق.) تاريخ آل محمّد، كه از تركي اسلامبولي به فارسي ترجمه و مكرر به چاپ رسيده است.
جز اينها 45 مدرك ديگر نيز از علماي سني وجود دارد كه در كتاب شناخت امام يا راه رهاي از مرگ جاهلي، (ص 28 الي 44) به قلم اينجانب ارائه و معرفي شده است و همة آنها اين حديث را با ذكر سند و متنهاي مختلف آوردهاند.
مهدويت در اسلام
مسألة مهدويت در اسلام، چنانكه شيعه آنرا مطرح ميكند؛ يكي از اصليترين پايههاي تداوم اسلام و شرط اساسي پيروزي و حاكميّت همه جانبة آيين قرآن بر ديگر آيينها و حكومتهاي جهان است. زيرا تنها در سايه رهبري امام داراي شرايط و خليفة معصوم و برگزيده از جانب خداوند است كه اسلام راستين ميتواند در سراسر جهان و در ميان تودههاي بشري خودنمايي نمايد و وعدة الهي در قرآن مجيد(1) مبني بر پيروزي مستضعفان بر مستكبران عينيّت و تحقق يابد.اگر رهبري كشورها را در عصر كنوني زمامداران لايق عهدهدار بودند، انواع انحرافگرايي مادي و معنوي، فقر و عقبافتادگي و ظلم و فساد و اختلافات عقيدتي، اخلاقي، سياسي و اجتماعي، ملتها را دچار تفرقه نميكرد و آنان را زير سلطة دشمنان و استعمارگران قرار نميداد.
بدين ترتيب عدل جهاني و نجات از يوغ ظلم و جور و جهل و فقر و ناامني مفهومي نخواهد يافت؛ مگر با روي كارآمدن يك زمامدار لايق و نيرومندي كه جهانيان را آزاد سازد، و براساس قوانين الهي و روش پيامبر صلي الله عليه و آله بر مردم حكومت نمايد.
به عقيدة شيعة اماميه و محقّقان اهل تسنّن، اين امر تنها زيبندة يكتا فرزند امام حسن عسكريعليهالسلام، مهدي منتظرعجلاللهتعالي فرجه است كه مسئوليت اين كار به عهدهاش گذارده شده و اوست كه در ساية رهبرياش مستضعفان جهان بر مستكبران پيروز خواهد شد و آنچه قرآن مجيد دربارة حكومت جهاني و غلبة بندگان شايستة خدا نويد داده تحقق خواهد يافت.
(ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر انّ الارض يرثها عبادي الصالحون)(1)
مهدي منتظر در نهجالبلاغه
نهجالبلاغه از عاليترين درجة اعتبار و سند (2) برخوردار است و سخنان برگزيده اميرمؤمنانعليهالسلام در اين كتاب، بيانگر اسلام راستين و ترجمان شيوايي از قرآن كريم است. از اينرو اين سؤال مطرح ميشود كه موضوع مهدويت در اسلام و انطباق آن با امام دوازدهم شيعه حجت بن الحسن العسكريعجلالله تعالي فرجه از نظر نهج البلاغه چگونه و تا چه حد از واقعيت برخوردار است؟به ديگر سخن، آيا با چشمپوشي از همة آنچه در احاديث اسلامي و منابع تاريخي دربارة حضرت مهديعجل الله تعالي فرجه بازگو شده؛ كتاب شريف نهجالبلاغه تا چه اندازه بازگوكنندة اصل مهدويّت، و روشنگر مشخصات آن حضرت و ارائهدهندة نقش وجودي اوست؟
بايد به اين حقيقت توجه داشت كه هرچند در كشمكشهاي عقيدتي و مجادلة مذهبي ميان شيعه و سنّي، خلافت بلافصل اميرمؤمنان عليعليهالسلام مورد گفتگو است، ليكن جلوة ديگر شخصيت امام كه نمونة انسان كامل و داور عادل و كليد قرآن است؛ جاي هيچگونه بحث و گفتگو نيست. بدين جهت، گفتار او ميتواند جداكنندة حق از باطل، و معيار و الگويي باشد تا با اتكا به آن حقيقت و واقعيت روشن گردد.
بر همين اساس گفتار و رفتار حضرتش حتي براي اهل سنت نيز حجت است و ناگزير بايد در برابر آن سر تسليم فرود آورند. موضوع مهدي منتظر در نهجالبلاغه در دو بخش از سخنان اميرمؤمنانعليهالسلام درج گرديده است. به عبارت ديگر مسألة مهدويت امام دوازدهم و ظهور حضرتش در آخرالزمان، در كتاب نهجالبلاغه از دو جهت سزاوار مطالعه و تحقيق است. نخست از جهت پيشگوييهاي امامعليهالسلام مانند روي كار آمدن بنياميه، حكومت حجاجبنيوسف، سقوط بنياميه، زمامداري بنيعباس، قيام زنج در بصره، فتنة مغول و... كه در گذشته به وقوع پيوسته، و مواردي از آن مربوط به آيندة جهان است، همچون خبر از ظهور حضرت مهديعجل الله تعالي فرجه و قيام جهاني آن بزرگوار كه در آينده به وقوع خواهد پيوست.
و ديگر، سخنان امامعليهالسلام دربارة امامت و رهبري اهلبيت بطور كلي.
امامت و رهبري در نهجالبلاغه
ما ابتدا فهرستي از سخنان امامعليهالسلام را كه پيرامون امام، رهبر، خليفه، مسئول و زمامداري مسلمانان است به آگاهي خوانندگان ارجمند رسانده، (3) آنگاه موضوع مهدويت در اسلام و پيشگويي از ظهور و قيام حضرت مهديعجلاللهتعالي فرجه و تحقق يافتن حكومت جهاني اسلام در ساية رهبري آن بزرگوار را بررسي ميكنيم.با توجه به اينكه نهجالبلاغه چاپ صبحي صالح شامل فهارس متعدد است و بيش از ديگر چاپها مورد توجه و مراجعه ميباشد، شمارة خطبهها و صفحات براساس آن تنظيم گرديده است.
رديف | خطبه | سخنان امام (عليهالسلام) | صفحه |
1 | 126 | أتأمرني أن ... | 183 |
2 | 79 | أتزعم أنك تهدي... | 105 |
3 | 187 | ألا يأبي و أمي، هم من عدَّة... | 277 |
4 | 27 | ألا و اني قد دعوتكم... | 69 |
5 | 131 | اللَّهم انك تعلم... | 189 |
6 | 217 | اللَّهم اني استعديك... | 336 |
7 | 57 | أما انه سيظهر عليكم... | 92 |
8 | 55 | أما قولكم أكل ذلك... | 91 |
9 | 4 | أما والذي فلق... | 48-50 |
10 | 121 | أما والله لو أني... | 177 |
11 | 207 | أملكوا عني هذا... | 323 |
12 | 125 | أنا لم نحكم الرجال... | 182 |
13 | 192 | أنا وضعت في الصغر... | 300 |
14 | 97 | أنظروا اهل بيت... | 143 |
15 | 187 | إنما مثلي بينكم... | 278 |
16 | 10 | إن معي لبصيرتي... | 54 |
17 | 168 | إن الناس من هذا... | 243 |
18 | 146 | إن هذا الامر لم... | 203 |
19 | 232 | إن هذا المال ليس... | 353 |
20 | 105 | أنه ليس... | 152 |
21 | 75 | أولم ينه بني أمية... | 103 |
22 | 144 | أين الذين زعموا... | 201 |
23 | 173 | أيها الناس ان... | 247 |
24 | 208 | أيها الناس انه... | 323 |
25 | 182 | أيها الناس اني... | 263 |
26 | 5 | بنا اهتديتم... | 51 |
27 | 120 | تالله لقد علمت... | 176 |
28 | 33 | دخلت علي المؤمنين... | 76 |
29 | 92 | دعوني و التمسوا... | 136 |
30 | 158 | ذلك القرآن فاستنطقوه... | 223 |
31 | 94 | عترته خير العتر... | 139 |
32 | 162 | فأعلم أما الاستبداد... | 231 |
33 | 164 | فأعلم أن افضل... | 234 |
34 | 93 | فاني فقأت عين... | 137-138 |
35 | 87 | فاين تذهبون... | 119-120 |
36 | 156 | فقلت يا رسولالله... | 220 |
37 | 118 | فوالله اني الأولي... | 175 |
38 | 87 | فهو من معادن... | 119 |
39 | 189 | لايقع اسم الهجرة – انه امرنا صعب... | 280 |
40 | 74 | لقد علمت أني... | 102 |
41 | 62 | لما خوف من الغلية... | 94 |
42 | 60 | لما قتل الخوارج... | 93 |
43 | 136 | لم تكن بيعتكم... | 194 |
44 | 139 | لن يسرع أحد... | 196 |
45 | 59 | مصارعهم دون النطفة... | 93 |
46 | 70 | ملكتني عني و أنا... | 99 |
47 | 109 | نحن شجرة النبوة... | 162 |
48 | 154 | نحن الشعار و الاصحاب... | 215 |
49 | 147 | و اعملوا أنكم لن... | 205 |
50 | 172 | و قد قال قائل... | 246-247 |
51 | 216 | و قد كرهت ان... | 335 |
52 | 5 | والله لابن أبي طالب... | 52 |
53 | 175 | والله لو شئت... | 250 |
54 | 137 | و الله ما أنكروا علي... | 194 |
55 | 205 | والله ما كانت... | 322 |
56 | 224 | و الله لان أبيت... | 346-347 |
57 | 22 | و إني لعلي يقين... | 64 |
58 | 25 | و إني والله لأظن... | 67 |
59 | 1 | و خلف فيكم ما خلفت... | 44 |
60 | 127 | و سيهلك في صنفان... | 184 |
61 | 20 | و ما يبلغ عن الله... | 62 |
62 | 119 | و لاينبغي لي أن... | 175 |
63 | 71 | و لقد بلغني أنكم... | 100 |
64 | 197 | و لقد علم المستحفظون... | 311 |
65 | 116 | و لو تعلمون ما أعلم... | 173 |
66 | 3 | و لهم خصايص... | 47 |
67 | 239 | هم عيش العلم... | 357 |
68 | 2 | هم موضع سره... | 47 |
69 | 240 | يا ابن عباس ما يريد... | 358 |
ادامه دارد
پی نوشت ها:
1. ما در زبور، پس از ذكر (تورات) نوشتهايم كه زمين را بندگان شايستة خدا به ارث خواهند برد. (انبياء/21: 105.)
2. كتاب مصادر نهجالبلاغه و اسانيده تأليف علامه محقق و دانشمند گرانقدر، مرحوم سيد عبدالزهراء حسيني عراقي، شامل پژوهش و تحقيق از اسناد حديثي، تاريخي و ادبي نهجالبلاغه ميباشد كه براي يك يك خطبهها، نامهها و كلمات امام اميرالمؤمنين عليعليهالسلام، 1 تا 12 سند حديثي، تاريخي و ادبي از منابع سني و شيعه ارائه نموده و به حق از عاليترين و ارزندهترين كارهايي است كه پيرامون شناخت كتاب و استناد آن به امامعليهالسلام انجام گرفته است و ضمن چهار مجلد براي دومين بار در بيروت به چاپ رسيده است.
همچنين در همين زمينه مصادر نهجالبلاغه به قلم دانشمند لبناني، شيخ عبدالله نعمت، رئيس دادگاه جعفري بيروت، در يك جلد چاپ و منتشر گرديده است. و كتاب مدارك البلاغه و دفع الشبهات عنه به قلم علامة جليل شيخ هادي كاشف الغطاء به ضميمة مستدرك نهجالبلاغه همان مؤلف، در بيروت به چاپ رسيده است.
3. اين مطالب در مراتب زير خلاصه ميگردد:
1) اصل مسألة امامت و رهبري در اسلام.
2) شرايط امامت، يا مشخصات و ويژگيهاي امام و رهبر.
3) انواع مسئوليتهاي مقام رهبري و قلمرو فعاليت آن.
4) موقعيت اهلبيت و صلاحيت همه جانبه آنها در تصدي مقام خلافت و رهبري.
5) سيره و روش اميرمؤمنانعليهالسلام از آغاز اسلام تا دوران خلافت، و نقش آن حضرت در رهبري.
6) رهبري مطلق و جهاني در اسلام.
7) ظهور و قيام امام دوازدهم(عليهالسلام)، و تحقق يافتن رهبري و زعامت ايشان.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}